سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شاره کم سنه
 
قالب وبلاگ
خاطرات یک عاقد
حکایت از آنجا آغاز شد که پدر عروس می گفت : مهریه باید 240 سکه طرح قدیم باشد و خانواده داماد می گفتند باید طرح جدید باشد. پس از کشمکش زیاد آنها را به بیرون از دفتر هدایت کردیم. درحیاط بزرگ دفتر جدل همچنان ادامه داشت .. جدلی که من از تراس بالا شاهدش بودم...تا بالاخره به خیابان کشیده شدند و رفتند تا سوار ماشین ها شوند و بروند.

الف: عروس گاهگاهی چادر سفیدش را بر روی موهایش جابجا می کرد و خیره به هرسو می نگریست.

برای دیدن دقیق رخدادهای آن روز به تراس طبقه فوقانی دفتر رفتم و دیدم که در حیلط کشمکش وسیعی مابین دو سوی جبهه در جریان است و داماد کت خود را درآورده و در بین دو سو در تردد است بلکه بتواند خصومت را به دوستی بدل کند و با عروس مضطرب بر سر سفره عقدی که در چند قدمی انتظارش را می کشید بنشیند.

حکایت از آنجا آغاز شد که پدر عروس می گفت : مهریه باید 240 سکه طرح قدیم باشد و خانواده داماد می گفتند باید طرح جدید باشد. پس از کشمکش زیاد آنها را به بیرون از دفتر هدایت کردیم. درحیاط بزرگ دفتر جدل همچنان ادامه داشت .. جدلی که من از تراس بالا شاهدش بودم...تا بالاخره به خیابان کشیده شدند و رفتند تا سوار ماشین ها شوند و بروند.

نرفتند اما ... و برگشتند با توافق جدید 220 سکه طرح قدیم به جای 240 سکه طرح جدید.

تجربه یک عاقد : معمولا کسانی که برای عقد می آیند اگر اختلاف هم پیدا کنند حل می کنند و بالاخره بر سر سفره عقد می نشینند.


[ سه شنبه 91/4/27 ] [ 10:28 عصر ] [ عطا ملایی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
.. من عاشق محمدم
درباره وبلاگ
لینک دوستان
صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 80
بازدید دیروز: 89
کل بازدیدها: 1021317